سایت خبری واکیکی
سایت خبری واکیکی
    حساب کاربری
    سبد خرید ( 0 )
      مبلغ قابل پرداخت
      مشاهده سبد خرید
      آخرین جزیره؛ آیا تایوان قربانی بعدی نظم جهانی خواهد بود؟

      آخرین جزیره؛ آیا تایوان قربانی بعدی نظم جهانی خواهد بود؟

      سایت خبری واکیکی

      1404/02/12
      آخرین جزیره؛ آیا تایوان قربانی بعدی نظم جهانی خواهد بود؟

      جهان صنعت نیوز – اکونومیست در سرمقاله این هفته خود با عنوان « آزمون تایوان» به بررسی رقابت استراتژیک چین و آمریکا پرداخت. در شرایطی که روابط آمریکا و چین به پایین‌ترین سطح خود رسیده و تعرفه‌های سنگین تجارت دوجانبه را متوقف کرده‌اند، رقابت در حوزه فناوری و افزایش قدرت نظامی دو کشور، تنش‌ها را به‌ویژه در موضوع تایوان تشدید کرده است. سیاست‌های مبهم آمریکا، تحولات داخلی تایوان و راهبردهای خاکستری چین، این بحران را به مرحله‌ای حساس رسانده‌اند که می‌تواند حتی بدون درگیری مستقیم، به تضعیف موقعیت تایوان و نفوذ بیشتر چین منجر شود.

      اکونومیست-تایوان-چین-آمریکا

      تایوان، میدان آزمایش

      روابط آمریکا و چین در پایین‌ترین سطح خود قرار دارد؛ تعرفه‌هایی که در هر دو طرف بسیار بالاتر از ۱۰۰ درصد هستند، تجارت میان آن‌ها را تقریباً قطع کرده‌اند. هر یک از دو کشور تلاش می‌کند تا در فناوری‌های قرن بیست‌ویکم مانند هوش مصنوعی به برتری برسد. در همین حال، هر دو طرف به شکل گسترده‌ای در حال تقویت توان نظامی خود هستند.

      در جریان جنگ سرد قبلی، این نوع رقابت‌ها در نقاط حساسی مانند پل هوایی برلین و بحران موشکی کوبا به مرحله‌ی بحرانی رسید. امروز به نظر می‌رسد که عزم و اراده آمریکا قرار است بر سر مسئله تایوان محک بخورد—و شاید زودتر از آنچه بسیاری انتظار دارند.

      چین تایوان را بخشی از قلمرو خود می‌داند و می‌گوید در صورت اعلام استقلال تایوان، آماده تهاجم خواهد بود. اما تایوان خواهان ادامه حیات به‌عنوان یک دموکراسی خودگردان است. آمریکا با نوعی ابهام سنجیده، این تناقض را مدیریت می‌کند: از یک سو تلاش می‌کند مانع جدایی رسمی تایوان شود، و از سوی دیگر با توسل به زور برای حل این اختلاف مخالفت می‌کند و در عین حال به تایوان سلاح می‌فروشد، بی‌آنکه امنیت آن را تضمین کرده باشد.

      تنش در برابر چین بیش از پیش افزایش یافته است

      در سال‌های اخیر، تقابل میان چین و آمریکا به‌شدت پرتنش‌تر شده است. در سه انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری در تایوان، حزب «پیشرو دموکراتیک» (DPP) که گرایش‌هایی به‌سمت استقلال دارد، پیروز شده است. از سال ۲۰۱۰، اهمیت اقتصادی تایوان به‌شکلی چشمگیر افزایش یافته، چرا که یک شرکت محلی به‌نام TSMC توانسته در تولید نیمه‌هادی‌های پیشرفته، از جمله آن‌هایی که در حوزه‌ی هوش مصنوعی کاربرد دارند، به موقعیتی مسلط برسد.

      در همین بازه، بودجه دفاعی چین (بر حسب دلار جاری) سه برابر شده و همین موضوع موجب شده تا برتری نظامی قاطع آمریکا در آسیا به‌تدریج کاهش یابد. استراتژیست‌های آمریکایی همچنان به این امید دل بسته‌اند که تا زمانی‌ که آمریکا بتواند به‌طور قابل باور نشان دهد که ممکن است وارد جنگ شود، رئیس‌جمهور چین، شی جین‌پینگ، دستیابی به هدف همیشگی خود—یعنی وحدت چین—را به تعویق خواهد انداخت. جنگ بر سر تایوان می‌تواند فاجعه‌بار باشد: چرا باید آقای شی، میراث سیاسی خود و آینده حزب کمونیست را روی حمله‌ای قمار کند که ممکن است به‌شدت شکست بخورد؟

      سه عامل تازه، این معادله را بیش از پیش زیر سؤال برده‌اند

      نخست، در دوران ترامپ، بازدارندگی آمریکا در حال تضعیف است

      رئیس‌جمهور آمریکا و حامیان تندرویش از ایده‌ «صلح از طریق قدرت» سخن می‌گویند. آن‌ها جنگ تجاری با چین و چرخش سیاست خارجی از اروپا به آسیا را به‌عنوان شواهدی معرفی می‌کنند که نشان می‌دهد تقابل با چین در مرکز سیاست خارجی ترامپ قرار دارد.

      اما متأسفانه، این جنگ تجاری اثری معکوس داشته است. ترامپ در سال ۲۰۲۴ اعلام کرد که اگر چین تلاش کند به تایوان حمله کند، تعرفه‌هایی اعمال خواهد کرد: «من مالیاتی معادل ۱۵۰ تا ۲۰۰ درصد بر شما می‌بندم.» در حال حاضر تعرفه‌ها به ۱۴۵ درصد رسیده‌اند. به‌عبارتی، آمریکا آخرین تیر خود را شلیک کرده است. جنگ تجاری به رقابتی بدل شده که در آن هر طرف باید درد بیشتری را تحمل کند—و چین گمان می‌کند که توان پیروزی در این نبرد را دارد.

      سیاست‌های حمایتی ترامپ همچنین به متحدان آمریکا آسیب می‌زند. تایوان با تعرفه‌ای معادل ۳۲ درصد مواجه است و ترامپ به شرکت TSMC فشار می‌آورد تا کارخانه‌های خود را به آمریکا منتقل کند. استرالیا، ژاپن و کره جنوبی نیز هدف تعرفه‌ها و فشارهایی قرار گرفته‌اند که آن‌ها را به قطع روابط تجاری با چین—که شریک مهمی برایشان است—ترغیب می‌کند. هیچ کشور آسیایی در حال حاضر قصد ندارد اتحاد امنیتی خود با آمریکا را بر هم بزند، چرا که گزینه‌ جایگزینی ندارند. اما این کشورها نسبت به گرفتار شدن در درگیری بر سر تایوان، بیش از پیش احساس نگرانی دارند.

      دوم، چین در حال طراحی رویکردهای تازه‌ای برای تایوان است

      این طرح‌ها، از حمله‌ مستقیم و تمام‌عیار فاصله دارند. چین همچنان به آماده‌سازی برای اشغال نظامی تایوان ادامه می‌دهد؛ در رزمایش اخیر با عنوان «رعد تنگه»، این کشور تایوان را با ۳۸ کشتی جنگی در محاصره قرار داد. اما هم‌زمان، چین در حال تمرین تاکتیک‌های جدید و شدیدتری است که در قالب اقدامات موسوم به «منطقه خاکستری» قرار می‌گیرند—یعنی اقداماتی که هنوز به سطح جنگ آشکار نرسیده‌اند.

      در صدر این فهرست، اقداماتی مانند قرنطینه‌های موقت و بازرسی‌های گمرکی از کشتی‌ها در آب‌های اطراف تایوان قرار دارند، که با استفاده از ناوگان عظیم‌شده‌ گارد ساحلی چین صورت می‌گیرند.

      سوم، فناوری در حال تغییر محاسبات جنگی است

      استفاده از هوش مصنوعی، ماهواره‌ها و پهپادها در حال دگرگون‌کردن شیوه‌ جنگ است. جنگ در اوکراین نشان داده که حتی نیروهای به‌ظاهر ضعیف‌تر هم می‌توانند با کمک این فناوری‌ها، تهاجم‌های بزرگ را کند یا حتی متوقف کنند. چین بدون شک این درس‌ها را دنبال کرده است. اما این فناوری‌ها می‌توانند روند جنگ را برای آمریکا نیز دشوارتر کنند.

      سامانه‌های موشکی و پهپادهایی که از سوی چین مستقر شده‌اند، ممکن است باعث شوند ناوهای هواپیمابر آمریکا دیگر به سادگی نتوانند به نزدیکی تایوان برسند. در صورت وقوع جنگ، آمریکایی‌ها مجبور خواهند بود از فاصله‌های دور حمله کنند—موضوعی که کار را بسیار دشوارتر می‌کند. به همین ترتیب، سیستم‌های ارتباطی، تشخیص اهداف و هدایت سلاح‌ها ممکن است مورد حمله قرار گیرند و مختل شوند. این خطر وجود دارد که هرگونه درگیری، به‌سرعت و بدون کنترل، به نبردی تمام‌عیار در سراسر منطقه تبدیل شود.

      ضرورت بازبینی استراتژی آمریکا

      آمریکا برای بازداشتن چین از حمله به تایوان، باید ابزارهای بازدارندگی مؤثرتری داشته باشد. ابهام استراتژیک دیگر کافی نیست. سیاست فعلی آمریکا که تلاش می‌کند هم از اعلام استقلال تایوان جلوگیری کند و هم مانع حمله چین شود، بیش از حد متزلزل و گیج‌کننده است. ایالات متحده باید روشن‌تر بگوید که اگر چین بدون تحریک قبلی، به تایوان حمله کند، هزینه‌های شدیدی خواهد پرداخت.

      این موضوع تنها شامل تهدید نظامی نیست. باید بر ایجاد ائتلافی منطقه‌ای از متحدان تأکید شود؛ ائتلافی که آماده‌ پاسخ به حمله‌ احتمالی چین باشد. همچنین سرمایه‌گذاری مشترک برای تقویت توانمندی‌های دفاعی تایوان، به‌ویژه در زمینه‌ی فناوری‌های جدید، ضروری است. بازدارندگی باید نه‌تنها در حرف، بلکه در عمل قابل مشاهده باشد.

      هدف چین: تضعیف حاکمیت تایوان و کاشتن بذر تردید

      هدف چین این است که حاکمیت تایوان را تضعیف کند و در میان مردم تایوان این تردید را ایجاد کند که آیا آمریکا توان یا اراده‌ای برای کمک به آن‌ها در صورت وقوع حمله دارد یا نه. بسیاری از شرکت‌های کشتیرانی خصوصی ممکن است در صورت اعمال قرنطینه، با آن همکاری کنند. انتقادهای بین‌المللی نیز ممکن است ملایم‌تر از حد انتظار باشد، چرا که چین از سال ۲۰۲۳ کارزاری دیپلماتیک را آغاز کرده که در نتیجه‌ آن، ۷۰ کشور از «تمامی» تلاش‌ها برای اتحاد دوباره چین حمایت کرده‌اند؛ این حمایت می‌تواند پوششی برای هر اقدامی باشد—از بازرسی‌های مرزی گرفته تا تهاجم نظامی.

      تاکتیک‌های منطقه خاکستری چین به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که از سومین عامل بهره‌برداری کنند: اختلال مزمن در سیاست داخلی تایوان. هرچند تعداد کمی از مردم تایوان خواهان پیوستن به یک چین کمونیستی هستند، اما فضای سیاسی کشور ترکیبی سمی از دوقطبی شدید و نوعی بی‌تفاوتی مزمن را تجربه می‌کند.

      پس از انتخابات سال گذشته، رئیس‌جمهور «لای چینگ-ته» قدرت را با پارلمانی تقسیم کرده که تحت سلطه‌ حزب KMT (متمایل به مصالحه با چین) و یک حزب نوظهور سوم است که مورد حمایت نسل جوانی از تایوانی‌های ناراضی از حزب DPP قرار دارد. این بن‌بست سیاسی مانع از آن شده که تایوان بتواند اقدامات قاطعی مانند افزایش بودجه دفاعی، کاهش وابستگی به واردات انرژی یا آمادگی برای مقابله با بحران را در پیش گیرد. تلاش‌های آقای لای برای مقابله با نفوذ چین نیز نتیجه‌ معکوس داده و موجب تشدید دوقطبی شده است.

      حلقه‌ معیوبی که ممکن است بدون شلیک حتی یک گلوله، تایوان را واگذار کند

      این عوامل می‌توانند در داخل تایوان یک چرخه‌ معیوب و خطرناک به راه بیندازند؛ حتی اگر ترامپ از مواضع تجاری‌اش عقب‌نشینی کند. اگر آمریکا تعهد خود به دفاع از تایوان را کاهش دهد، اراده‌ تایوان برای مقاومت نیز ممکن است تضعیف شود. و اگر تایوان آماده‌ دفاع از خود نباشد، احتمال اینکه آمریکا برای کمک وارد عمل شود نیز کاهش خواهد یافت. خطر اینجاست که چنین روندی می‌تواند به جریانی منتهی شود که در آن، تایوان به‌تدریج زیر نفوذ چین قرار گیرد، بی‌آنکه حتی یک گلوله شلیک شود.

      درست است که ترامپ ممکن است در هر مرحله‌ای تصمیم به تشدید تنش بگیرد. اما در عمل، ممکن است از ترس وقوع جنگ هسته‌ای با چین، اجازه دهد تایوان از دست برود یا توافقی امضا کند که در عمل به معنای واگذاری تایوان باشد.

      پیامدهای این اتفاق چه خواهد بود؟

      چنین وضعیتی برای دموکراسی تایوان یک فاجعه خواهد بود. با گذشت زمان، تایوان ممکن است حتی دولتی انتخاب کند که با چین همدلی بیشتری داشته باشد. در سطح جهانی، بازارها در مورد تأمین تراشه‌های الکترونیکی غرب دچار وحشت خواهند شد. این اتفاق لزوماً به سلطه‌ی آمریکا در اقیانوس آرام پایان نخواهد داد، اما برای بازسازی آن، به تلاش عظیمی نیاز خواهد بود.

      ارتش آزادی‌بخش خلق چین منابع بیشتری در اختیار خواهد داشت و توان نفوذ خود را گسترش خواهد داد. نیروهای مسلح آمریکا نیز مجبور خواهند شد مواضع دفاعی خود را از «زنجیره نخست جزایر» (که در نزدیکی چین قرار دارد) به «زنجیره دوم جزایر» (که از ژاپن تا گوام امتداد دارد) منتقل کنند. متحدان آسیایی آمریکا در صورت نیاز به اطمینان خاطر، باید پیمان‌های اقتصادی و نظامی جدیدی منعقد کنند؛ در غیر این صورت، ممکن است برخی از آن‌ها به دنبال دست‌یابی به سلاح هسته‌ای بروند.

      ترامپ می‌خواهد چهره‌ای قدرتمند از خود نشان دهد. حمایت‌گرایی (حمایت از تولید داخلی) و سخت‌گیری‌های او با متحدان، قرار بود باعث عظمت دوباره آمریکا شود—اما در عمل، این سیاست‌ها توانایی آمریکا برای حفاظت از تایوان را تضعیف کرده‌اند. این تناقض از دید پکن پنهان نخواهد ماند.

      نه‌چندان دور، تصمیم‌گیری برای شی جین‌پینگ ساده بود: منتظر ماندن برای زمانی بهتر. اما حالا ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که فرصتی پیش آمده که باید قبل از آن‌که از دست برود، از آن استفاده کند.


      منبع خبر: جهان صنعت نیوز

      ثبت دیدگاه