
سرویس تاریخ «انتخاب»: اکبر اعتماد، موسس و نخستین رئیس سازمان انرژی اتمی بود. در سال ۱۳۴۷ به سمت اولین رئیس مؤسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی، که بدیل ایرانی مرکز ملی پژوهشهای علمی (CNRS) در فرانسه بود، منصوب شد. در سال ۱۳۵۳ ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را به دست گرفت و این سازمان را بنیان نهاد. اعتماد تا سال ۱۳۵۷ ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را به دست داشت. این گفتگوها توسط فرخ غفاری در پاریس انجام شده است.
سؤال خواهش میکنم خلاصهای از تدریس در دانشگاه تهران هم بفرمائید؟
دکتر اعتماد: دردانشگاه تهران پس از اینکه مدتی مرا پس و پیش کردند و اذیت کردند که آن داستان دیگری است و اگر میگویم اذیت کردند، به علت این بود که مانژمنت نداشتند. یک موضوعی را به من گفتند که درس بدهم، از این درس فوقالعاده خاطره تلخی دارم برای اینکه من نمیدانستم که در ایران چه درس میدادند و سطح دانشگاهها در چه حد است.
اول به من گفتند که شما هرچه میخواهید درس بدهید، من هم فکر کردم که سطح علمی دانشگاه آنقدر وسیع است که میتوانند این امکان را به خودشان بدهند، منهم آن رشتهای را که تخصص داشتم فیزیک رآکتور بود و گفتم این را درس میدهم، گفتند خیلی خوب، ولی نمیدانستم که این میخورد یا نمیخورد وگفتم خیلی خوب جلسه اول رفتم که فیزیک رآکتور درس بدهم، از چشم بچهها دیدم که مطلقا نقد نمیکند، بعد به آنها گفتم مگر این مقدمات را شما نمیدانید؟ گفتندنه، اصلاً ما اینها را نمیدانیم. گفتم مگر شما فیزیک نوترون نخواندهاید؟ گفتند نه، مافیزیک نوترون را نخواندهایم. چون هرکس باید فیزیک رآکتور هستهای بخواند، باید اول فیزیک نوترون را بخواند. گفتم خیلی خوب درس رآکتور اتمی را میگذار کنا رومن بشما درس فیزیک نوترون میدهم بعد شروع کردم به تدریس فیزیک نوترون وبعد دیدم که اینها همینطور بمن نگاه میکنند مثل اینکه بازهم آنتنهایشان نمیگیرد.
گفتم مگر شما فیزیک هستـــــــــهای نخواندهاید؟ گفتند که یک چیزهای گنگی به ما گفتهاند ولی ما درست تعقیب نمیکنیم. خلاصه من اگر این مطالب را میگویم برای اینست که من مجبور شدم درس فیزیک راکتـــــــــور اتمی را برگرداندم به درس فیزیک پایه یعنی فیزیک هستهای و چندماهی درس دادم و بعدهم فهمیدم که این اصلاً کار من نیست زیرا من متخصص فیزیک هستهای نبودم و متخصص راکتورهای اتمی بودم و یا اگر باید اینکار را بکنم باید خودم را آماده بکنم بنابراین خیلی با تلخی از این مسأله دست برداشتم و درس دادن در دانشگاه را صرف نظر کردم و درضمن چون این تدریس تمام وقت مرا نمیگرفت و در سازمان برنامه هم موضوع رآکتور دانشگاه تهران مطرح بود، از این رو در سازمان برنامه مشغول شدم و در واق درسی که در دانشگاه میدادم به عنوان دانشیار حقوق بود و من کارمند سازمان برنامه بودم و از آنجا حقوق میگرفتم و کارمند دانشگاه نبودم.
سؤال تصور میکنم که به یک مسأله اساسی زندگی کاری شما رسیدیم و آن دوران وزارت علوم و آموزش عالی است و مؤسسه تحقیقات برنامهریزی آموزشی و علمی وبعدهم بوعلی که اینها را خواهش میکنم جداگانه توصیف بفرمائید؟
دکتر اعتماد: بله بسیارخوب، ولی قبل از اینکه به اینجا برسیم من بایداین توضیح را بدهم که در آن دوسه سالی که در سازمان برنامه بودم ضمن اینکه هیچ مسئولیت خاصی نداشتم و فقط مثل سایر دوستانم به عنوان کارشناس فنی سازمان برنامه بودم، دفتر فنی سازمان برنامه هم در آن وقت تا جایی که من یادم هست مسئولیت خاصی نداشت جز در بعضی موارد خاص ولی آن دوسه سال، فوقالعاده سالهای باروری بود ازلحاظ من، یکی اینکه فرصت این را به من داد که بفهمم در مملکت چه میگذرد، برای اینکه وقـ داشتم و میتوانستم که با وقایع مملکت روبرو بشوم، اطلاعاتی که در سازمان برنامه بود به ما اجازه میداد که یک مقداری از مسائل مملکتی را درک بکنیم، درواقع یک ست دوران کارآموزی برای بنده بود که به مسائل مملکت وارد بشوم و یک دوران پرتلاش هم بوداز لحاظ اینکه همه ما در یک خط قرار داشتیم و همه بعنوان کارشناس فنی سازمان برنامه بودیم و هیچکدام هم مسئولیت اجرائی خاصی نداشتیم، مرتباً با هم کنکاش فکری میکردیم که چه کار باید کرد و چه میشود کرد.
با یک عده از دوستانم برنامه هایی داشتیم و از آن جمله از اول طرح ایجاد یک مدرسه عالی آموزش علوم را ریختیم و این یک سابقه ذهنی برای ما ایجاد کرد که بچه ترتیبی میشود وارد مسائل آموزشی مملکت شد. درضمن بعضی از مسائل مملکتی را بطور غیر مستقیم به ما رجوع میکردند و یا از ما کمک میخواستند یک مثال بارز آن دانشگاه صنعتی آریا مهربود که در آن موقع میخواستند تأسیس کنند و یکسال قبل از آنکه دانشگاه تأسیس بشود، یک مرحله برنامهریزی داشت که در آن مرحله از بنده خواسته شد که شرکت بکنم و منهم در برنامهریزی آن شرکت کردم و داستان مفصلی دارد که آن جدا است.
عرض کنم که در زمینههای دیگر خاطرم هست که در شــــــــــروع و ایجاد تلویزیون ملی ایران بود که در همانزمان بودوازهمان دفترفنی سازمان برنامه شروع شد که بنده به نحوی به طور جانبی میدیدم و گاهی اوقات در آن فعالیت شرکت میکردم.
در ضمن مقداری فعالیتهای تکه تکه بود که درضمن این که ما مسئولی خاصی نداشتیم ولی در جریان آنها بودیم و این را میگویم برای اینکه به آن مطلب آخـر برسم که آخر آن برای من مهم بود و از لحاظ تأثیری که روی مملکت گذاشت مهم بود، این بود که آقای هویدا نخست وزیر وقت یک روز از بنده خواست که در زمینه مسائل علم و دانشگاهی یک مقداری کاربرای ایشان بکنم ویک میسیون به من دادند و آن این بود که گروهی تشکیل بدهیم و بررسی کنیم که چگونه میشود با مسائل علمی دانشگاههای ایران برخورد کرد و چطور میشود اشکالات موجود را بر طرف کرد....
منبع خبر: پایگاه خبری تحلیلی انتخاب