سایت خبری واکیکی
سایت خبری واکیکی
    حساب کاربری
    سبد خرید ( 0 )
      مبلغ قابل پرداخت
      مشاهده سبد خرید
      رئیس جمهور، رجزخوانی تندروها و رسول خادم

      رئیس جمهور، رجزخوانی تندروها و رسول خادم

      سایت خبری واکیکی

      1404/05/22
      رئیس جمهور، رجزخوانی تندروها و رسول خادم

      محمدرضا بیاتی: درحالی که تندروهای سیاسی بر طبل مخالفت با مذاکره می کوبند و در رجزخوانی برای آمریکا باهم مسابقه گذاشته اند، مسعود پزشکیان، ریاست محترم جمهور، در سخنانی صادقانه -اما نامتعارف- پرسش های معقول و تأمل برانگیزی را مطرح کرد که رجزخوان ها پاسخی متقاعدکننده برای آن نداشتند و با تکرار ادعایِ مذاکره همان تسلیم است هیچ راهکار دیگری نشان نمی دهند و هیچ جایگزین بهتری در چنته ندارند. البته درست است که پس از جنگ 12 روزه شرایط مذاکره بسیار دشوارتر از همیشه شده اما نباید فراموش کرد که مذاکره گریزی و گفتگوهراسی ِتندروها ارتباطی به اوضاع این روزها ندارد بلکه یکی از اصول اساسیِ راهبرد انزوا در جهان بینی آن هاست حتی اگر مذاکره ای برای نظام سیاسی، کشور و منافع ملی تماماً سود باشد از آن جا که مذاکره می تواند حصار انزوا را بشکند از چشم آن ها یک تهدید محسوب می شود. با این وجود، آسیب های سنگین و مشهود به سرمایه های ملی در جنگ اخیر و بحران های بزرگی مانند تورم فزاینده، کمبود آب و برق هیچ تأثیری در رجزخوانی تندروها ندارد و قوه ی عاقله ی آن ها را -در این گرمای سوزان- از انجماد خارج نمی کند.

      راستی این همه رجزخوانی برای چیست؟! می خواهید بگوئید یک ضرورت طبیعی در جنگ روانی است؟ بله، درست است که رجزخوانی، بخصوص در شاهنامه ی فردوسی و در فرهنگ ایرانی، بخشی از مبارزه است اما رجزخوانی های تندروها نابخردانه و بی پشتوانه یا توخالی بنظر می رسد و در سیاست مدرن این ذهنیت رَجَز-باور می تواند بسیار مخرّب باشد چراکه ممکن است آن فرد تندرو رجزهای پوکِ خود را باور کند درحالی که واقعیت های میدانی، خود را بر شرایط تحمیل کنند.

      در دانش روان شناسی و علوم اجتماعی به رجزخوانی های توخالی empty boasting یا hollow bravado می گویند؛ رفتاری که در جنگ روانی اغلب نتیجه ی معکوس دارد! در ادامه به چند نظریه ی کلیدی که این پدیده را تحلیل می کنند اشاره می کنم:

      1-نظریه ی شکاف همدلی: براساس پژوهش های ایرنه اسکوپلیتی Irene Scopelliti رجزخوان های افراطی معمولاً واکنش دیگران به ادعاهای خود را بیش از اندازه مثبت، تخمین می زنند و برعکس، واکنش های منفی را دست کم می گیرند. این برداشت و ارزیابی نادرست، شکاف همدلی Empathy Gap نامیده می شود؛ اسکوپلیتی معتقد است شکاف همدلی باعث رجزخوانی توخالی می شود. در روابط اجتماعی و سیاسی یا بین المللی، رجزخوانی پوچ یا بلوف زدن برای ترساندن رقیبان یا دشمنان استفاده می شود اما وقتی که بی پشتوانه بودنِ آن فاش شود اعتبار یک کشور خدشه دار می کند.

      2-نظریه پیام رسانی تکاملی: از دیدگاه روان شناسی تکاملی، رجزخوانی توخالی نوعی پیام رسانی فریبنده deceptive signaling است به این مفهوم که افراد در رقابت برای دستیابی به منابع، سعی می کنند قدرت یا جذابیت خود را به رخ بکشند اما وقتی آن قدرت یا جذابیت بی پشتوانه باشد باشد مثل پیام یا نشانه ای دروغین در طبیعت عمل می کند؛ یعنی وقتی که افشاء شد دیگران آن را نشانه ی ضعف شما تلقی می کنند نه قدرت! این ویژگی در افراد خودشیفته هم دیده می شود و یکی از دلایل ناکامی آن ها در روابط انسانی است.

      3-نظریه بازی: رجزخوانی توخالی یا بلوف زنی در نظریه ی بازی نیز یک راهبرد است؛ اما در این نظریه هم تهدیدهای بی پشتوانه وقتی افشا می شوند بازیگر را ضعیف می کنند نه قوی.

      4- نظریه جبران و ناامنی درونی: این نظریه ریشه که در روانکاوی فرویدی و روان شناسی مدرن دارد می گوید رجزخوانی های توخالی اغلب از احساس ناامنی و کمبود اعتماد به نفس می آید؛ در واقع، رجزخوان های افراطی برای پوشاندنِ ضعف های خود دست به اغراق می زنند. در روان کاوی می توان این رفتار را یک مکانیسم دفاعی روانی یا نوعی فرافکنی دانست؛ اما برای توصیف دقیق ترِ آن از اصطلاح جبران بیش از اندازه Overcompensation استفاده می شود.

      5-نظریه توهم رهایی: رجزخوانی های توخالی را می توان بر اساس دیدگاه ویکتور فرانکل، روان شناس نامدار و صاحب نظریه ی معنادرمانی، نوعی توهم رهایی delusion of reprieve دانست. بر مبنای این نظریه گاهی رجزخوان های بی پشتوانه با این نوع بلوف زنی های نابخردانه، توهم قدرت می سازند تا از واقعیت های تلخ فرار کنند یا از مواجهه با شکست بگریزند.

      این نظریه ها همگی نشان می دهند که رجزخوانی بی پشتوانه برخلاف تصور تندروهای سیاسی نمی تواند شمایلی قدرتمند از یک کشور بسازد بلکه پیام ضعف، مخابره می کند و نتیجه ی آن کاهش اعتبار در هر نوع روابط انسانی یا هر نظام سیاسی است. بگذارید این یادداشت را با سرگذشت یک قهرمان والا و ارزشمند به پایان برسانم.

      رسول خادم، پهلوان محبوب این سال ها، قهرمان نامداری که گفته می شود در یک نظرسنجی معتبر جهانی در جایگاه یکی از بهترین کشتی گیران قرن بیستم نشسته است، در آخرین سال دوران حرفه ای خود، بدلایلی، مجبور شد در مسابقات جهانی تهران در یک وزن بالاتر کشتی بگیرد. او 100 کیلو بود اما باید با قهرمانان 130 کیلو پنجه در پنجه درمی انداخت. رسول، با دستاوردی بی همتا، یعنی کسب سه مدال طلای متوالی در سال های 1994، 1995، و 1996 (المیپک)، و با ترکیب تیزهوشی و مهارت فنی، قهرمانان شکست ناپذیری مانند خادارتسف روسی را به زانو در آورده بود، بنابراین بسیاری ایمان داشتند که این بار نیز در اوج پختگی بار دیگر مدال طلا را بر گردن خواهد آویخت. پیش بینی های خوشبینانه غلط از کار درنیامد. رسول حریفانِ سنگین تر از خود را یکی پس از دیگری از سر راه برداشت و به فینال مسابقات رسید. حریف او یک کوبایی 19 ساله بود؛ 30 کیلو سنگین تر و بسیار جوان تر؛ قهرمانان کوبایی معروف به قدرت بدنی بالا هستند، و بدلیل معضلات اقتصادی، همیشه در مسابقات جهانی و المپیک با کمترین افراد شرکت می کنند و بیشترین مدال را - نسبت به تعداد- می گیرند، با این حال، همه امیدوار به اعجاز رسول بودند. نبرد نهایی آغاز شد. اما شور و هیجان مردم یکباره فروکش کرد. کوبایی جوان به سادگی رسول را شکست داد و هوش و هنرمندی خادم در برابر توان بالای او بکار نیامد، و پهلوان نامدار ما با سلوکی تحسین آمیز شکست را پذیرفت و با یک مدال نقره برای همیشه با کشتی خداحافظی کرد. در انگلیسی بریتانیایی، اصطلاح رایجی هست با عنوان مُشت زنی در وزن بالاتر؛ یعنی فراتر از توان و انتظار عمل کردن و در سطحی بالاتر از خود رقابت کردن و موفق شدن؛ که ما ایرانی ها به جای آن می توانیم بگوئیم کُشتی گرفتن در وزن بالاتر!

      رسول خادم دلاورانه کوشید تا در وزنی بالاتر مُشت بزند یا بارانداز کند اما حتی اگر هوشمندی و هنرمندی و کمالات رسول را هم داشته باشی گاهی باید واقعیت را بپذیری. رجزخوان های خردمند! گاهی باید به نایب قهرمانی رضایت داد.

      منبع خبر: پایگاه خبری تحلیلی انتخاب

      ثبت دیدگاه