
سرویس تاریخ «انتخاب»: اکبر اعتماد، موسس و نخستین رئیس سازمان انرژی اتمی بود. در سال ۱۳۴۷ به سمت اولین رئیس مؤسسه تحقیقات و برنامهریزی علمی و آموزشی، که بدیل ایرانی مرکز ملی پژوهشهای علمی (CNRS) در فرانسه بود، منصوب شد. در سال ۱۳۵۳ ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را به دست گرفت و این سازمان را بنیان نهاد. اعتماد تا سال ۱۳۵۷ ریاست سازمان انرژی اتمی ایران را به دست داشت. این گفتگوها توسط فرخ غفاری در پاریس انجام شده است.
سؤال: این سالها مصادف با حکومت دکتر مصدق در ایران بود و ملی شدن نفـت مشکلاتی که برای دانشجویان ایرانی از لحاظ ارسال ارز بوجود آمد، آیا موضع جوانهای حزب توده در خارج از ایران نسبت به وقایع دوران دکتر مصدق چه بود؟
اعتماد: من تا آنجا که یادم هست بین ما در آن موقع یعنی آنهایی که در لوزان بودیم یا در شهر ژنو و سایر جاها که تماس داشتیم، مبارزات مصدق یا فعالیت سیاسی او آنطور مقبول و مطلوب نبود. یعنی ماها در هر صورت عکس العمل منفی نشان میدادیم و بدون اینکه یک تئوری خیلی محکمی داشته باشیم که چرا مصدق رفتار سیاسیش این هست و آیا خوب است یا بد است و چه کار در مقابلش باید کرد، تاندانس ما این بود که میرفتیم این بود که این را باز از بازیهای سیاسی امپرئالیسم در ایران میدانستیم و به یک نحوی آن ماهیت ملی و اساسی را برای آن نمیدانستیم و قائل نبودیم.
نسبت به این موضوع خیلی احساس ناراحتی میکردیم برای اینکه موقعیت ضعیف میکرد، برای اینکه به طور کلی قسمت بزرگی از ایرانیها آنوقت نسبت به ایـن مسائل خیلی حساس بودند و یک مقداری احساس افتخار وغرور ملی میکردند و مخصوص اینکه هر روز مصدق در اخبار بود، میدیدیم و میشنیدیم و تب مصدق و موضوع ملی شدن صنعت نفت در ایران تقریباً تمام مدیای غربی را گرفته بود و یک مقدار زیـاد ایرانیها از این استقبال میکردند و در واقع احساس این بود که ایران در جهت تا خودش دارد پیش میرود. ما یک مقداری ناراحت بودیم از اینکه تا یک مقدار در مخمصه موضعی قرار گرفتهایم نسبت به این داستان و نمیتوانستیم این را توجیه بکنیم. یکی شاید از دلائل عمیق ناراحتی همه ما در آن موقع واینکه نتوانستیم بالاخره در اروپا خیلی به صورت بارورتر ومثمرتر مبارزه بکنیم، زیرا آن موقع تزهایی داشتیم که با سیاست آنروز نمیخواند.
تا رسید به اول تابستان سال ۱۳۳۲ که وقایع ۲۵ مرداد و ۲۸ مرداد در ۱۳۳۲ اتفاق افتاد. در آن سال فستیوال جوانان در رومانی در بخارست تشکیل شد و من با هزار مصیبت توانستم بالاخره در این فستیوال شرکت کنم. یک عدهای بودیم که از لوزان و ژنو و فرانسه و سایر کشورهای اروپایی دراین فستیوال شرکت کردم وبرای من خیلی جالب بود زیرا اولین بار برخورد میکردیم با آن کسانی که سه سال پیش در ایران گذاشته بودیم و آمده بودیم و برای من حتی ناراحتکننده بود که حالابا اینها برخورد من چطور میشود، بما چه خواهند گفت و چطور به مانگاه خواهند کرد. به هرحال با شوق و ذوق به فستیوال بخارست رفتیم، از ایران روی هم رفته در آن فستیوال اگر اشتباه نکنم درحدود ۱۵۰ نفربودند که همه ما را در یک محل جاداده بودند و با هم بودیم.
شخصی بود به نام افکاری که رئیس هیئت ایرانیها بود که یک پایش هم ناراحت بود، آقای جہانگیر افکاری افراد شناخته شده زیادی بودند که بعضی از آنها را به خاطر دارم و بعضی را به خاطر ندارم و در آنجا در زمان فستیوال بود که بازیک کلش اساسی دیگری باز هم من با اینها پیدا کردم و آن کلش برخوردرفتاری بود، رفتاری در دو زمینه یعنی هرچه اینها در رومانی در آنروز میدیدند فکر میکردند که شاهکار صنعت و کشاورزی دنیا را دیده اند و با یک نگاهی به چیزهای بسیار مفلوک نگاه میکردند، که ما که از اروپا رفتــــــــه بودیم میدانستیم که مفلوک است، ولی آنها فکر میکردند که اینها فقط در یک اجتماع سوسیالیستی و به برکت دست توانای استالین میشود یک چنین چیزهائی را ساخت و مرتب یک چیزهای پیش پا افتادهای را میگفتند که به بینید سوسیالیسم چه ساخته است و چک کرده است که ما میفهمیدیم که این برخورد چقدر بچگانه و غلط است.
یکی دیگر برخورد رفتاری بود که بنظر بنده آن از همه مهمتر بود و آن بود که رفتار یکنفر مثل که من آدمی بودم که مقید بودم و خیلی اکسترا واگانی نبودم، رفتار و برخورد به آدمها و مسائل عادی زندگی را اینها رد میکردند یعنی یک مقداری همانطور که بعداً فهمیدیم که آخوندها با این رفتارها مخالفت میکنند، افراد حزب توده هم آن موقع مخالفت میکرد مثلاً در برخورد با دخترها، خوب یادم هست که یک نوع پوریتانیسم عجیب و غریب برقرار کرده بودند که کسی جرات نمیکرد که با یک دختری صحبت کند، تا یک نفر با یک دختر صحبت میکرد آنهائی که از بیرون میآمدند فکر میکردند که این حالا آمبورژوازه مثلاً یعنی اینکه یک چیزی رویش میگذاشتند که یک مقداری ایراد میگرفتند واینرا به کرات انسان میدید یعنی با یک محیط خفهکننده ومفلوک و پائینی برخورد میکرد که مثلاً من که دو سال در اروپا بودم، برخورد کردم فهمیدم که چه اختناق را به ما تحمیل کرده بودند.
حالا تازه اینها از ایران آمده بودند بیرون وفوقالعاده این رفتار برای من زننده بود و تصویر یک اجتماعی رادر من ایجاد کرد که یک روزی ممکن است همه ماها ویا این گروه بالاخره بخواهد مملکت ایران را در دست بگیرد واداره بکند و آن روز چه اختناقی را تحمیل میکنند نسبت به خودماها، حالا به سایر مردم نمیگویـم ولی آنجا فوقالعاده ناراحت برگشتم و رفتار همه آنها بنظر من زننده آمد.
منبع خبر: پایگاه خبری تحلیلی انتخاب