سایت خبری واکیکی
سایت خبری واکیکی
    حساب کاربری
    سبد خرید ( 0 )
      مبلغ قابل پرداخت
      مشاهده سبد خرید
      خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت پنجاه: ماجرای برکناری از بخش انجمن حجتیه در وزارت اطلاعات/ حجتیه ای ها یک ماه بعد از رفتن من جشن گرفتند

      خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت پنجاه: ماجرای برکناری از بخش انجمن حجتیه در وزارت اطلاعات/ حجتیه ای ها یک ماه بعد از رفتن من جشن گرفتند

      سایت خبری واکیکی

      1404/02/08
      خاطرات مامور سابق وزارت اطلاعات؛ قسمت پنجاه: ماجرای برکناری از بخش انجمن حجتیه در وزارت اطلاعات/ حجتیه ای ها یک ماه بعد از رفتن من جشن گرفتند

      سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب «من اطلاعاتی بودم» در دو جلد توسط رضا اکبری آهنگر و راضیه ولدبیگی توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده است. این کتاب شرح خاطرات علی مهدوی، کارمند بازنشسته وزارت اطلاعات از سال‌های اول انقلاب و پرونده انجمن حجتیه است. نشر شهید کاظمی به آدرس قم - خیابان معلم - مجتمع ناشران - طبقه اول واحد ۱۳۱ و به شماره تلفن ۶ الی ۰۲۵۳۷۸۴۰۸۴۴ ناشر این کتاب می‌باشد.

      با انتخاب شدن آقای خاتمی و حتی قبل از وزارت آقای دری نجف آبادی و همان زمانی که هنوز آقای فلاحیان وزیر بود معاونش عوضش شد و زمینه فراهم شد که تغییرات اساسی در اداره کل ما ایجاد شود؛ یعنی اول مدیر کل ما و به تبع آن قائم مقامش جابه جا شدند و دو سه تا از مسئولین اداره که یکی از آن‌ها من بودم و شنیدم حالا نمی‌دانم چقدر درست بود که آقای فلاحیان ناراحت بود که چه کسی را می‌خواهید جای ایشان بگذارید چون جای حساسی بود. اگر مانده بودم، من می‌ایستادم با هیچ کسی هم تعارف نداشتم، چون کار سر پستم کارشناسی بود البته که اگر حرف و منطقی داشتند می‌شنیدم. همکارانی که بعداً آمدند جای من و روی این موضوع کار کردند می‌گفتند: «یکی از علمای مدافع انجمن گفته آن دو تا خبیث را برداشتند یکی از آن‌ها حتماً تو هستی»

      بعد از رفتن من انجمنی‌ها هم یک ماه جشن گرفتند در سال ۷۶ جریان اصلاح طلب حاکم شد و شرایط کشور به هم ریخت. قتل‌های زنجیره‌ای صورت گرفت و وزارت دچار تحولاتی شد. تعبیر من این است؛ هرکس هرچه می‌خواهد بگوید ولی جریان اصلاح طلب از نظام انتقام گرفتند. » به هر حال اطلاعات سپاه دوباره شکل گرفت و کارش را ادامه داد ولی در صحبت با بچه‌های جدید اطلاعات و شیوه کارشان می‌دیدم تفاوت‌هایی به وجود آمده؛ سال‌ها کار خودم از آن جنس بود بیشتر از ۱۳ سال در این موضوع تجربه داشتم در جای جای سیستم‌های مملکت همکاران حضور داشتند از سیستم‌های اداری گرفته تا سیستم‌های تشکیلاتی تا خارج از کشور؛ بعد‌ها یک سری اسرار رو شد و پرده‌ها افتاد که بله آن کسی که با رضا پهلوی پیاله می‌زده عامل جمهوری اسلامی بود، آنکه رفت در خانه‌ی بختیار و او را کشت برای جمهوری اسلامی بود و خرده ریز اطلاعاتی درز کرد خیلی چیز‌ها هم ناگفته باقی مانده و خیلی‌هایش را من هم نمی‌دانم بنا هم نیست ما همه چیز را بدانیم شاید اقتدای به مولای‌مان امیر المؤمنین عالم

      حدود شش ماه بعد از جابه جایی من از انجمن از من درخواست کردند بیایید تمام کار‌هایی که از انجمن دارید را منتقل کنید شش ماه گذشته بود و امیدی نبود که من برگردم من یک نامه‌ای هم دارم که نصفه نیمه مانده است. ولی آن را هم دوست دارم بخوانم که فضای آن موقع دستتان بیاید که ما داریم چه می‌کشیم داریم خون دل می‌خوریم از دست برخی خواص حوزوی و غیر حوزوی که ژست‌های مذهبی می‌گیرند و هزاران توهین به ما می‌کنند و ما هم دم نمی‌زنیم این آقایان به گونه‌ای عمل کردند که داد ما را درآوردند، چراکه به دشمنان امام خمینی بها دادند.

      از نظر من این‌ها باید فردای قیامت جوابگوی این مسائل و توهین‌هایی که به شهدا می‌شود باشند. من آنچه اتفاق افتاده است را صادقانه می‌گویم امیدوارم تاریخ به قضاوت بنشیند که ما یک جوان ۲۰ - ۳۰ ساله بودیم بدون پشتوانه‌ای حتی در درون خود نظام؛ اما توانستیم بخشی از اهداف جمهوری اسلامی را پیاده کنیم ما بر مبنای کارکارشناسی و دریافت‌های صحیحی که داشتیم نتیجه‌گیری و اقدام کردیم.

      من از امنیت و موضوع انجمن که جابه جا شدم نشستم متنی را برای دل خودم نوشتم گاهی اینکار را می‌کردم، بعضی چیز‌ها و وقایعی که در طول این دولت اصلاحات و انجمن حجتیه فصل بیست و هفتم برکناری من از اولین دلیل برای این ادعا که بین انجمن و طایفه اصلاح طلب رابطه‌ای وجود دارد، همین است که با روی کار آمدن این دولت ما را جابه جا کردند. در ادوار قبلی هم خیلی تلاش می‌کردند ولی زمینه‌اش با روی کار آمدن دولت آقای خاتمی فراهم شد. با روی کار آمدن ایشان دیگر شرایط بررسی انجمن مهیا نبود و کسانی که سابقه کار اطلاعاتی طولانی مدت بر روی این موضوع داشتند و برای کار دل می‌سوزاندند، جابه جا شدند از جمله خود بنده که دوازده، سیزده سال در پست مسئولیت اداره آنجا بودم.

      همکاران ما واقعاً دلسوزانه کار می‌کردند چه اینکه در طول سال وقتی به بچه‌های اداره پست‌های بالاتر می‌دهند طبیعی است که آدم به خاطر مزایا و حقوق و عنوان و این حرف‌ها به رتبه بالاتر برود ولی ما‌ها نرفتیم نخواستیم که برویم پیشنهاداتی بود ولی. نپذیرفتیم احساس‌مان این بود که این دوازده سیزده سالی که روی این موضوع کار کردیم و زحمت کشیدیم با رفتن ما تمام آن دیدگاه‌ها و افق بازی که در مسائل به وجود آمده بود که کاملاً سری است و نمی‌خواهم -بگویم از بین خواهد رفت کار اینجا کاری ست که باید متمرکز بشوی و پای تمام سختی‌هایش بایستی تقریباً به لحاظ جایگاهی درجا بزنی ولی بپذیری از لحاظ عقیدتی بر این باور باشی که اینجا یک کار ویژه است و باید اینجا ایستاد و منافع مادی را کنار زد.

      منبع خبر: پایگاه خبری تحلیلی انتخاب

      ثبت دیدگاه