
سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب «من اطلاعاتی بودم» در دو جلد توسط رضا اکبری آهنگر و راضیه ولدبیگی توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده است. این کتاب شرح خاطرات علی مهدوی، کارمند بازنشسته وزارت اطلاعات از سالهای اول انقلاب و پرونده انجمن حجتیه است. نشر شهید کاظمی به آدرس قم - خیابان معلم - مجتمع ناشران - طبقه اول واحد ۱۳۱ و به شماره تلفن ۶ الی ۰۲۵۳۷۸۴۰۸۴۴ ناشر این کتاب میباشد.
حزب اللهی مدروز
دخترهای کارمند محل کار جدیدم به روز میگشتند مثلاً یک روز یکیشان به من گفت: حاج آقا این کاپشنم رو خریدم ۲۰۰ تومن منم یه نگاهی انداختم گفتم «دختر جون من عین همینو همین مارک آدیداس رو تو منیریه دیدم ۳۵ تومن میداد» گفت حاج آقا بالاخره ما رفتیم از جردن خریدیم. گفتم خوب از همین پایین میخریدی اونوقت میاومدی پزشو میدادی اما این دختر با اینکه به روز میگشت میآمد مشکلاتش را به من میگفت خیلی عجیب بود من تیپ مذهبی داشتم ولی میآمد توی اتاق من مشکلات خانوادگیاش را با من در میان میگذاشت؛ این دختر رفتار جالبی داشت خیلی هم آدم ریزه پیزهای بود اگر کسی توی ماشین به امام و رهبری و این ور و آن ور حرفی میزد میایستاد با آدما طرف حتی دعوا میکرد، وقتی محکم و جدی از امام و رهبر دفاع میکرد، برای من خیلی جالب بود اصلاً در مخیلهام نمیگنجید اصلاً باورم نمیشد این تیپ آ اینطور برخوردهایی هم داشته باشند.
چون اصلاً با آنها کار نکرده بودم و برخوردی نداشتم با اینکه دنبال مد روز بود ولی دیگر به او و کسانی مثل او اعتقاد پیدا کرده بودم. یک روز حاج حسن آمده بود شرکت دیدن من، بهش گفتمحاجی بچههای این شرکت حزب الهی هستن یه نگاهی کرد و گفت: آره معلومه گفتم: حاجی منم همین فکر را داشتم ایشون با اینکه اهل مد روزه تو تاکسی به خاطر آقا دعوا میکنه حتی از فرط عصبانیت وسط راه پیاده میشه میره کدوم یک از ما همچین کاری میکنیم؟ خلاصه که از من حزب اللهی تره.
من هنوز اطلاعاتی هستم
یک روز یکی از دوستان قدیمی به من زنگ زد این دوستم همانی بود که سه راه و رامین ایستاده بود و منتظر بود بیایند او را به سپاه ببرند، من رفتم جلو با او صحبت کردم به روی خودش نمیآورد منتظر کسی ایستاده است در دوره جنگ هم جانباز شد گاهی همدیگر را میدیدیم یک مدتی از کار جدا شدم ندیدمش دلم برای آن روزها تنگ شده بود پرسید: «الان کجایی؟ بیا بیینمت. » آدرس مقرشان را به من داد یعنی اینقدر اعتماد داشت که آدرس داد. من هم مثل قدیمها رفتم سر، قرار فکر میکنم بعد از ظهری بود، بعد از گپ و گفت معمولی و دوستانه برگشت با حالتی نگران به من گفت: آقا شرایط خیلی بدی شده، دانشمندان هستهای ما رو دارن ترور میکنن بیا اینجا کار کن. » یک لحظه مکث کردم دوباره شور و حال جوانی به من برگشته بود یاد سالهای دور افتادم و کاری که عاشقش بودم به خودم گفتم جنس کار من همینه، من اطلاعاتی هستم کار من فروش کت و شلوار نیست گفتم آقا قبوله؛ گفت: «پس از فردا مییای؟ » گفتم نه فردا که چهارشنبه پنجشنبه است، هیچی، بعدش من برم از بچهها خداحافظی کنم کسری حسابی اگه دارم بدم برمیگردم همینجا خندید و باهم خداحافظی کردیم.
سپاه قدس و دیدار با حاج قاسم
حدود سال ۹۰ تا ۹۲ من وارد سپاه قدس شدم بعد از ترور دانشمندان هستهای شروع به کار بر روی اسراییل کردیم کارهایی به بنده محول شد. نشستم کارها را اولویتبندی کردم و طرح نوشتم اولین طرحی که نوشتم این بودام القری و اطرافش رصد کشورهایی که پایگاه اسراییلیها در آن قوی است. اولین پایگاه هدف اولیه ما میشد نوشتم که در ابتدا باید مراقب خطرهای دور و مرزیمان باشیم چند کشور همسایه را در اولویت قرار دادم، طرح را بردند برای حاج قاسم. حاج قاسم دیدند و گفتند «بله» ما روی این سه ـ تا کشور، به صورت ویژه نیرو گذاشتیم داریم کار میکنیم ممنونم با این حال خیلی خوشحال شدم که به موضوعی پرداختم و فکر کردم که حاج قاسم هم فکر میکرد، این برای من امتیاز بود که آنطوری که من فکر میکنم او هم دارد فکر میکند خوشحال بودم. که حضرت آقا هم روش کار ما را میپسندید و وقتی میفرمود تضمینها را بگیرید؛ میفهمیدم که نمیتوانیم گترهای جلو برویم چندبار میرفتیم و میآمدیم و سوژه را محک میزدیم ببینیم چه طور میتوانیم با تدبیر البته نه از نوع تدبیر و امید این حضرات آدمی را در مسیر صحیح بیندازیم - روان شما خون حاج قاسم قدرتمندتر از خودش همه را شوکه کرد، با شهادتش جامعه بیدار شد و جان، گرفت مختص ایران هم، نبود این خون در رگهای جوامع مسلمان روان شد و روحیه مقاوم سردار را در قلبها زنده کرد. من در سپاه قدس بودم تا روی کار آمدن دولت آقای روحانی بعد از آن با همه دوستان مجرب و قدیمیام خداحافظی کردم تعریف خاطرات سالهای گذشته کاریام از لحاظ روحی، برای من خیلی خوب بود، روحم هنوز جوان مانده ولی از لحاظ جسمی، به هر حال دیگر پیر شدهام، کمی خسته شدم امیدوارم خوانندگان لذت برده باشند.
منبع خبر: پایگاه خبری تحلیلی انتخاب